نمایشگر دسته ای مطالب
چهل و هفتمین نشست تخصصی : بازتاب تحولات خاورمیانه بر اوراسیای مرکزی ( بخش اول) بیستم اردیبهشت ماه 1390
چهل و هفتمین نشست تخصصی : بازتاب تحولات خاورمیانه بر اوراسیای مرکزی ( بخش اول) بیستم اردیبهشت ماه 1390
چهل و هفتمین نشست تخصصی :
بازتاب تحولات خاورمیانه بر اوراسیای مرکزی ( بخش اول)
بیستم اردیبهشت ماه 1390
سخنرانان:
جناب آقای دکتراحمدی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران جناب آقای دکتر کرمی ،استاد یار دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران
سرکار خانم دکترالهه کولایی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
|
خلاصه نشست :
چهل وهفتمین نشست برنامه اوراسیای مرکزی تحت عنوان "تحولات خاورمیانه و تاثیر آن بر اوراسیای مرکزی" در روز سهشنبه 20 اردیبهشت 1390 در سالن مرکز مطالعات بینالمللی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و با حضور دکتر حمید احمدی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، دکتر جهانگیر کرمی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و دکتر الهه کولایی استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه خانم دکتر الهه کولایی مدیر برنامه اوراسیای مرکزی ضمن قدردانی از حضور مهمانان به تبیین آثار تحولات خاورمیانه بر منطقه اوراسیای مرکزی پرداختند. دکتر کولایی با ذکر این نکته که این تحولات در دو جلسه و طی دو هفته متوالی در مرکز مطالعات عالی بینالمللی دانشگاه تهران برگزار میشود، بیان کردند که ما به دنبال گسترش و تعمیق شناخت نسبت به کشورهایی هستیم که در گذشته اتحاد شوروی را تشکیل میدادند و هماکنون بهعنوان جمهوریهای بازمانده از شوروی شناخته میشوند. وی افزود که با تحولات دوران گورباچف و اصلاحات وی و همچنین تحولات سالهای پایانی دوران اتحاد شوروی ما شاهد بازگشت حدود 50 میلیون مسلمان که در پشت پرده آهنین قرار گرفته بودند، به جهان اسلام هستیم. خانم دکتر کولایی تمرکز خود را بر موضوع مسلمانان روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز گذاشتند و عنوان کردند که با توجه به این که بیشتر جمعیت کشورهای اوراسیای مرکزی را مسلمانان تشکیل میدهند تحولات خاورمیانه میتواند بر این جوامع نیز تاثیرگذار باشد
در ادامه خانم دکتر کولایی از دکتر حمید احمدی دعوت کردند تا به ارائه سخنان خود در ارتباط با تحولات منطقه خاورمیانه بپردازند. دکتر احمدی با ذکر این مطلب که تحولات کنونی منطقه در ایران به یک موضوع جنجالی تبدیل شده است به ذکر نکاتی درباره تحولات اخیر این منطقه پرداختند. اولین نکته ای که دکتر احمدی به آن اشاره کردند بحث ماهیت حرکتهای اخیر خاورمیانه بود. وی افزود که ما باید بدانیم که این حرکت به دنبال چیست و در کجای تحولات اجتماعی خاورمیانه قرار میگیرد؟ نقش نیروهای اجتماعی چیست و چه نیروهایی در این تحولات درگیرند. نکته دیگر از نظر دکتر احمدی این مطلب است که چرا این مساله این قدر گسترش پیدا کرده است؟ دکتر احمدی حرکت اخیر در خاورمیانه را در قالب موج سوم بیداری عرب ارزیابی کردند و به بیان ویژگیهای سه موج بیداری عرب در طول تاریخ خود پرداختند.
دکتر احمدی بیان کردند که موج اول بیداری عرب اوایل قرن 19 تا اوایل قرن 20 بود که هدف اصلی و اولیه این موج جداییطلبی از امپراتوری عثمانی و وحدت کل قلمرو عربی و تبدیل جوامع پراکنده به صورت یک کشور واحد –یا به صورت خلافت اسلامی و یا جمهوری عرب که از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس امتداد داشته باشد- بود. دکتر احمدی افزودند که موج اول را میتوان ملیگرایی قومی- عربی نامید. هرچند اعراب توانستند از عثمانی جدا بشوند، اما نتوانستند به وحدت جهان عرب جنبه عملی ببخشند. پس به طور کلی این موج از این نظر موفق بود که توانست از امپراتوری عثمانی جدا شود و از این نظر شکست خورد که نتوانست وحدت جهان عرب را عملی کنند.
وی ادامه داد که " موج دوم بیداری اعراب که در دهه 1950 شروع شد نهضتی ایدئولوژیک بود که رهبری آن را نظامیان بر عهده داشتند. این موج که آغاز کننده پان عربیسم بود با کودتای نظامیان مصر شروع شد. این گروه وعده می دادند که به زودی پراکندگی جهان عرب به پایان میرسد و کلیه اعراب به زیر یک پرچم واحد و یک دولت واحد زندگی میکنند. موج دوم که به سرعت گسترش پیدا کرده بود تا سال 56 به یک الگو به رهبری جمال عبدالناصر تبدیل شد. از دهه 50 تا دهه 70 موج دومینوی عربی شروع شد و به تناوب در کشورهای مختلف عربی نظامیان با ایجاد کودتا به قدرت رسیدند. در موج دوم که نظامیان پیامآور ایدئولوژی رهایی بودند بر مواردی از قبیل وحدت جهان عرب، آزادسازی فلسطین، آزادسازی جهان عرب از قید امپریالیسم و تحقق برابری اجتماعی و سوسیالیسم عربی تاکید میکردند. با این که موج دوم تقریبا کل جهان عرب را فرا گرفت و شعارها واحد بود، اما به نتیجهای منجر نشد و اعراب به هیچکدام از اهداف خود دست پیدا نکردند؛ نه تنها جهان عرب متحد نشد بلکه تفرقه در جهان عرب شروع شد و نوعی جنگ سرد عربی بین رادیکالها به رهبری ناصر از یک طرف و محافظه کاران به رهبری عربستان سعودی از طرف دیگر به راه افتاد. کار به جنگ داخلی کشیده شد و نه تنها فلسطین آزاد نشد بلکه با شکست اعراب از اسرائیل تمام سرزمینهای فلسطین تحت کنترل اسرائیل درآمد. سوسیالیسم عربی تحقق پیدا نکرد و یک نظام سرمایهداری دولتی به وجود آمد که در آن نظامیان تمام کنترل اقتصاد را بر عهده داشتند و تبدیل به یک طبقه جدید شدند. ثمره موج دوم بیداری عرب ایجاد یک نظام دیکتاتوری و اقتدارگرایی تمام عیار با پوشش پان عربیسم در کل خاورمیانه بود. نظامی که در آن به نام مبارزه با اسرائیل به سرکوب جامعه مدنی پرداختند، به نام سوسیالیسم فقر، بدبختی و فاصله طبقاتی بالارفت و به نام وحدت عربی تفرقه بر جهان عرب حاکم گشت.
موج سوم بیداری عرب از قرن 21 و سال 2000 به بعد و به شکل مبارزات پارلمانی در مصر، اردن و کشورهای دیگر شروع شد. جوانان عرب که از مشکلات زیادی چون بیکاری و مسائل فرهنگی و سیاسی خسته شده بودند و شعارهای ضد صهیونیستی و ضد امپریالیستی را نیز باور نداشتند طالب آزادی سیاسی، آرامش، رشد و شکوفایی و حاکم شدن شایستهسالاری و توزیع برابر ثروت ملی بودند که این کار صورتپذیر نبود بهجز از راه دموکراسی و باز شدن فضای سیاسی.
دکتر احمدی با بیان این که این حرکت ها بهطور عمده ریشه اقتصادی- اجتماعی داشتهاند، تاکید کردند که یک ویژگی کلی این حرکت این است که بیشتر شورش و قیامها در کشورهایی مانند مصر، لیبی، تونس و سوریه است که نظامهای ایدئولوژیک و نظامی قدرت را در دست داشتند. دکتر احمدی در ادامه به نیروهای درگیر در این حرکتها و رهبری آنها پرداختند و افزودند که گروهی معتقدند که اسلامگرایان صحنه گردان حوادث اخیر خاورمیانه هستند، اما واقعیت این است که اسلام گرایان(گروههای سازمان یافته اسلامی مانند اخوان المسلمین، جنبش نهضت تونس و ...) نه تنها نقشی در این حرکت نداشتند بلکه مخالف این حرکتها هم بودند(برای مثال مخالفت اخوان المسلمین با گردهمایی روز خشم در مصر) و تا وقتی که موج عمومی شروع نشد اسلامگرایان وارد صحنه نشدند. دکتر احمدی در مورد این که آینده این جریان به چه سمت و سویی می رود شرایط منطقه را بسیار پیچیده ارزیابی کردند و بیان کردند که چون خواستههای مردم بیشتر اقتصادی است به این خاطر خواستههای مردم به آسانی تحقق پیدا نمیکند. ممکن است که این فرایند خیلی طولانی باشد و شاهد دورههایی از سرخوردگی نیز باشیم.
دکتر احمدی با ذکر این مطلب که عدم دخالت اسلامگرایان در این حوادث به خاطر تجربه تاریخی آنها و نهادینه شدن ترس و وحشت ناشی از سرکوب نظامیان بوده است. وی اسلامگرایان را به دو گروه رادیکال و میانهرو تقسیم کردند. از نظر دکتر احمدی اسلامگرایان رادیکال در دهه 80 و 90 با القاعده دارای سرنوشت مشترک شدند و سرانجام بیشتر آنها کشته شدند و میانهروها هم معتقد به روش تظاهرات و خشونت نبودند و مبارزه نرم را با ابزارهایی مانند مبارزه پارلمانی، نامه نوشتن و روش های مسالمت آمیز و نرم را قبول داشتند. اسلامگرایان که در ابتدا وارد قضیه نشده بودند با عمومی شدن موج اعتراض به حمایت از این حرکتها پرداختند.یکی از نگرانی های دیگر اسلام گرایان این بود که همیشه به آنها این اتهام زده میشد که تروریست و طرفدار نظام اقتدارگرا هستند و دموکراسی را تاکتیکی برای رسیدن به قدرت و برپایی نظام موردنظر خود میدانند. بهطور کلی نقش اصلی در این جنبش نه بر عهده اسلامگرایان بلکه بر عهده جوانان یعنی جامعه مدنی بود.
دکتر احمدی با اشاره به حوادث کشور بحرین و استثنا بودن این کشور در میان کشورهای حوزه خلیج فارس، جامعه مدنی بحرین را قویترین جامعه در منطقه خلیج فارس ارزیابی کردند و افزودند که بحرین به لحاظ تعداد احزاب سیاسی، رشد اجتماعی ، آزادی خواهی و دموکراسی سرآمد این منطقه است. دکتر احمدی یکی از دلایل رشد جامعه مدنی بحرین را ارتباطات مختلف با ایران دانستند و عنوان کردند که به دلیل عدم وجود تحقق وعدههای داده شده به جوانان بحرین و عدم وجود اصلاحات در جامعه بحرین نیروهای جامعه مدنی به خشم آمدند و این حرکت را آغاز کردند.
دکتر احمدی با بیان این مطلب که از ابتدا مشخص بود که حرکت بحرین به دلیل نگرانی اعراب قربانی می شد بیان کردند که یکی از نگرانی های عمده کشورهای عربی در خصوص حرکتهای بحرین ب ود زیرا میترسند که یک حلقه دیگری به مشکلات کشورهای محافظه کار عربی اضافه شود. بعد از عراق اگر کشور دیگری با اکثریت جمعیت شیعه بر سر کار بیاید باعث افزایش نفوذ ایران در این کشورها میشود که این خوشایند اعراب نبود.
دکتر احمدی در مورد این که آینده این جریان به چه سمت و سویی می رود شرایط منطقه را بسیار پیچیده ارزیابی کردند و بیان کردند که چون خواستههای مردم بیشتر جنبه اقتصادی دارد به راحتی تحقق پیدا نمیکند. ممکن است که این فرایند خیلی طولانی باشد و شاهد دورههایی از سرخوردگی باشیم. دکتر احمدی در پایان با اعلام این مطلب که نظام آینده در این کشورها نظام بازی خواهد بود شکوفایی اقتصادی مورد انتظار را مبهم ارزیابی کرده و عنوان کردند که در بعضی از این کشورها این پتانسیل وجود ندارد که با آمدن نظام دموکراتیک وضع اقتصادی هم رو به بهیود برود. احمدی همچنین در مورد مساله اسرائبل افزودند که این مسئله در این حرکتها خیلی پر رنگ نیست و دلیلش هم این است که در موج دوم بیداری عرب، شعار مبارزه با اسرائیل بهانهای برای سرکوب جامعه مدنی شده بود. در این موج شعار اصلی و محوری اعتراضات آزادی مردم و جامعه مدنی است.
سخنران دوم دکتر جهانگیر کرمی بود که با تمرکز بر بحث اوراسیای مرکزی به شباهتها و تفاوتهای منطقه خاورمیانه با منطقه اوراسیا پرداختند. دکتر کرمی نقاط اشتراک منطقه خاورمیانه با اوراسیای مرکزی را در عواملی از جمله همجواری جغرافیایی دو منطقه، مسلمان بودن اکثریت جمعیت منطقه اوراسیای مرکزی، وجود نظامهای مادامالعمر و ژئواستراتژیک بودن هر دو منطقه در معادلات جهانی عنوان کردند و افزودند که به دلیل ارتباطاتی که بین مسلمانان در حوزه اوراسیای مرکزی با منطقه خاورمیانه وجود دارد، این حرکتها میتواند تاثیراتی را نیز در اوراسیای مرکزی به دنبال داشته باشد. چرا که اسلام از طریق خاورمیانه به این منطقه رسوخ کرده و در حال حاضر هم قشر نخبه و تحصیل کرده این منطقه با خاورمیانه در ارتباط هستند.
دکتر کرمی همچنین عوامل مختلفی را بیان کرد که باعث تفاوت این دو منطقه از همدیگر میشود. دکتر کرمی یکی از این تفاوتها را در سابقه طولانی دولتسازی در خاورمیانه برخلاف اوراسیای مرکزی دانستندو عنوان کردند سابقه دولتسازی در خاورمیانه به قرن 19 برمیگردد درحالیکه این سابقه برای کشورهای اوراسیای مرکزی به حدود 20 سال میرسد. یکی دیگر از تفاوتهای این دو منطقه نفش متفاوت روسیه در تحولات دو منطقه است. در حالی که خاورمیانه در اولویت پنجم سیاست خارجی روسیه قرار دارد، منطقه اوراسیا در اولویت اول سیاست خارجی این کشور است که در آن دارای منافع حیاتی است. دکتر کرمی آخرین نقطه تفاوت بین دو منطقه را در بازتر بودن جامعه مدنی اوراسیای مرکزی نسبت به خاورمیانه دانست.
دکتر کرمی پس از بیان تفاوتهای بین دو منطقه به تاثیرات حرکتهای منطقه خاورمیانه بر اوراسیای مرکزی و واکنشهای این کشورها پرداختند. وی عنوان کرد که کشورهای اوراسیای مرکزی در ابتدا تلاش کردند تا این تحولات را بایکوت خبری کنند و اجازه ندهند که این تحولات انعکاس پیدا کند، اما بعد از این که موفق به این کار نشدند تلاش کردند تا به ذکر تفاوتهای خود با منطقه خاورمیانه بپردازند و عنوان کنند که هیچ شباهتی بین این دو منطقه وجود ندارد. دکتر کرمی در ادامه به واکنش دولت روسیه در قبال این تحولات پرداخته و با اعلام این مطلب که هرچند دولت روسیه در ابتدا مانند کشورهای غربی غافلگیر شده بود، اما به مرور سعی کرد که از حکومتها در برابر مردم حمایت کند، تنها مورد منحصر به فرد کشور لیبی بود که در آن روسیه به دلیل مسائل داخلی و اختلاف بین رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور به قطعنامه شورای امنیت رای ممتنع داد و دست کشورهای غربی را در لیبی باز گذاشت.
دکتر کرمی ادامه دادند که در پی وقوع این تحولات ما شاهد موجی از اظهارنظرها، مطالب، گزارشها و تحلیلها از سوی احزاب سیاسی در منطقه بودیم که بر تاثیر این وقایع بر منطقه خود سخن میگفتند که این باعث نوعی جسارت در بین مخالفین مختلف کشورهای اوراسیای مرکزی شد و وقوع تظاهراتی در کشورهای مختلف این منطقه از جمله روسیه را در پی داشت.
دکتر کرمی در ادامه به واکنش دولت روسیه در قبال این تحولات پرداخته و با اعلام این مطلب که هرچند دولت روسیه در ابتدا مانند کشورهای غربی غافلگیر شده بود، اما به مرور سعی کرد که از حکومتها در برابر مردم حمایت کند. هرچند دولت روسیه در بیانیه های مختلف از حکومت های منطقه خاورمانه دفاع می کرد اما بر این مساله تاکید می کرد که این مسائل باید هرچه زودتر حل و فصل بشود. تنها مورد منحصر به فرد مورد لیبی بود که در آن روسیه به دلیل مسائل داخلی و اختلاف بین رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور به قطعنامه شورای امنیت رای ممتنع داد و دست کشورهای غربی را در لیبی باز گذاشت.
در حقیقت نگاه روسیه به مسائل منطقه خاورمیانه توام با نگرانی است، چرا که این کشور به دلیل منافع خاصی که در خاورمیانه و به طور مشخص در لیبی دارد نسبت به این تحولات بدبین است. دکتر کرمی ادامه دادند که باید به این نکته اشاره کرد که توافقاتی که روسیه در طی 20 سال گذشته با حکومتهای این کشورها برای عدم حمایت از اسلامگراها در داخل روسیه انجام داده است، برای این کشور بسیار با اهمیت تلقی میشود. علاوه بر این روسیه نقش بینالمللی در برخی از مسائل خاورمیانه دارد که نمیخواهد این نقش را از دست بدهد. همچنین روسیه علاوه بر این که از تاثیرگذاری این تحولات بر جامعه داخلی خودش نگران است از این تاثیرات بر متحدان خود نیز بیمناک است. دکتر کرمی سپس به ذکر دو سناریوی روسیه در مورد آینده این تحولات پرداخته و عنوان کردند که در سناریوی اول اگر با ایجاد فضای باز در خاورمیانه اسلامگراها به قدرت برسند به دلیل امکان حمایت از مسلمانان داخل روسیه وضع برای روسیه خطرناک می شود و در صورت امکان سناریوی دوم یعنی به قدرت رسیدن دموکراتها نیز وضعیت روابط باثبات روسیه با این کشورها از بین می رود. دکتر کرمی آخرین دلیل نگرانی روسها از این تحولات را این طور بیان کردند که به طور کلی روسیه نسبت به هرگونه تحولی در دنیا بدبین است. چرا که از نگاه روسیه هر تحولی که در جهان رخ میدهد به غرب ارتباط پیدا میکند و به خاطر احاطه غرب بر مسائل منطقهای این تحولات همیشه به نفع غرب به پایان میرسد.
سخنران آخر این جلسه خانم دکتر کولایی بودند که تمرکز خود را بر موضوع مسلمانان روسیه، آسیای مرکزی و قفقاز گذاشتند و عنوان کردند که با توجه به این که بیشتر جمعیت کشورهای اوراسیای مرکزی را مسلمانان تشکیل میدهند تحولات خاورمیانه میتواند بر این جوامع تاثیرگذار باشد. خانم کولایی عنوان کردند که آنچه که ما در سالهای بعد از فروپاشی شوروی در جوامع مسلمان آسیای مرکزی و قفقاز شاهد آن بودیم ارتباط مستقیم جنبشهای اسلامی و جریانهای اسلامی در خاورمیانه است که بهطور مثال میتوان از جنبش اسلامی ازبکستان و حزب التحریر نام برد که ارتباط بسیار نزدیکی را با جریانهای سلفیگرا در خاورمیانه داشتند. خانم کولایی افزودند که این پیوندها در قفقاز جنوبی و هم قفقاز شمالی به وجود آمد و نگرانیهای عمیقی را از تکرار این حوادث در سراسر منطقه مسلماننشین روسیه به وجود آورد. بعد از 11 سپتامبر شاهد همراهی و همنوایی استراتژیک نیروهای اسلامی در این مناطق با القاعده و حضور فعال این جریانها در مبارزه با نیروهای آمریکایی در افغانستان بودیم که این میتواند آثار مستقیم خود را نه تنها در روسیه بلکه در کل جوامع آسیای مرکزی و قفقاز بر جای بگذارد.
خانم کولایی افزودند که با توجه به شرایطی که در زمان اتحاد شوروی وجود داشت که بستر را برای هرگونه مبارزه و فعالیتی بسته بود، بعد از فروپاشی، نخبگان سیاسی این جمهوریها همواره از بهرهمندی اسلامگرایان از نهادهای اسلامی سنتی در هراس هستند. بنا بر این وقتی از این زاویه به مساله نگاه شود تهدید اسلامی و موضوع بنیادگرایی اسلامی و مقاومت این جریانها در برابر دولتهای آسیای مرکزی همواره یک تهدید جدی در سراسر منطقه ارزیابی شده است. کولایی ادامه داد که کشته شدن رهبران جنبش اسلامی ازبکستان در درگیریهای نظامی در شرایط سقوط طالبان و مبارزه با القاعده شواهدی است که به خوبی نشان دهنده همراهی جنبشهای اسلامی و حرکتهای اسلامی در این مناطق با بقیه کشورهای اسلامی به خصوص منطقه خاورمیانه است.
خانم دکتر کولایی با بیان این مطلب که نگرانی از گسترش افراطگرایی اسلامی در این کشورها یک واقعیت است، عنوان کردند که تجربه ناموفق انقلابهای رنگی در این کشورها حساسیت این کشورها را نسبت به تحولات خاورمیانه بیشتر کرده است. خانم کولایی در پایان با اشاره به تجربه انقلابهای رنگی و نتایج این انقلابها که در بعضی از کشورها متوقف شد و در برخی دیگر نتایج مورد انتظار را به بار نیاورد و همچنین با اشاره به حوادث اندیجان و کشتاری که اسلام کریماف به راه انداخت تاکید کرد که ما در آینده نیز میتوانیم شاهد تکرار این تجربهها در آسیای مرکزی و قفقاز در پاسخ به مطالبات مردم و بهعنوان تاثیرپذیری از تحولات خاورمیانه باشیم.
پرسش و پاسخ
در این بخش ابتدا دکتر حمید احمدی در پاسخ سوال یکی از حاضرین در مورد تعارض ایران و اعراب و همچنین امکان بهبود روابط با ایران اشاره کردند که در مورد روابط با ایران خیلی تحول اساسی رخ نداده و برای مثال مصریها اعلام کردهاند که شرایط ما برای از سرگیری روابط با ایران همان شرایط سابق است، هرچند که به علت کنار رفتن نخبگان اقتدارگرا شرایط کمی بهتر شده است اما نمیتوان گفت که در این زمینه ما شاهد تغیر و تحولات جدی در رابطه با ایران خواهیم بود. دکتر احمدی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد آشتی فتح و حماس و ارتباط آن با تحولات اخیر خاورمیانه بیان کردند که این آشتی برنامهای بود که از زمان مبارک شروع شده بود و ربط مستقیمی به این تحولات نداشته است.
پس از آن دکتر کرمی در پاسخ به سوال یکی از حاضرین در مورد امکان تسری این تحولات به منطقه اوراسیای مرکزی عنوان کردند که هرچند این تحولات تاکنون بر این کشورها و در مواردی چون تاجیکستان، قزاقستان و روسیه اثرگذار بوده است، اما نمیتوان انتظار داشت که این موج عظیمی که در خاورمیانه به راه افتاده است بتواند در اوراسیای مرکزی نیز تکرار شود. دکتر کرمی عوامل این عدم امکان را در مواردی همچون نداشتن استعداد به راه انداختن حرکتهای وسیع در منطقه اوراسیای مرکزی عنوان کردند و تاکید کردند که تجربه انقلابهای رنگی ساختار دموکراتیکی را به این کشورها اعطا کرده است که امکان بازی سیاسی را برای همه فراهم کرده است. ایشان در ادامه سخنان خود در زمینه اسلامگرایان نیز عنوان کردند که بهطور کلی این حوادث باعث شد تا از فشار بر اسلامگرایان در اوراسیای مرکزی کم بشود. وی همچنین در مورد تاثیر این حوادث بر روابط آمریکا و روسیه عنوان داشتند که هرچند روسیه در مواردی همچون رای ممتنع دادن به قطعنامه در مورد لیبی و مواردی مانند سوریه و یمن به نوعی با غرب و آمریکا همنوایی نشان داده است، اما در مجموع تاثیرات این حوادث بر روابط آمریکا و روسیه منفی بوده است و باعث دامن زدن به بدبینی در روسیه نسبت به اهداف آمریکا و غرب شده است.
در پایان نیز خانم دکتر کولایی در پاسخ به سوالی در مورد تاثیر حوادث خاورمیانه بر اوراسیای مرکزی بیان کردند که هرچند برای نخبگان آسیای مرکزی و قفقاز، اسلام همچنان خطر جدی محسوب میشود اما به نظر نمیرسد که تحول خیلی جدی در این منطقه شکل بگیرد. خانم کولایی مساله امنیت را دلیلی دانستهاند که در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و همچنین روسیه باعث میشود تا اجازه داده نشود که به سادگی مسائل یک منطقه به منطقه دیگر تسری پیدا کند.