نمایشگر دسته ای مطالب
شورش در قرقیزستان
شورش در قرقیزستان
شورش در قرقیزستان
تحولات اخیر در قرقیزستان، بار دیگر و پس از پنج سال توجه جهانیان را به خود جلب کرده است. در مارس2005، مخالفت های مردمی در پی انتخابات مخدوش ریاست جمهوری، باعث برکناری عسگر آقایف و سپس روی کار آمدن کورمان بیک باقی یف به عنوان رئیس جمهور قرقیزستان شد. این رویدادها که به نام انقلاب لاله ای خوانده شد، در ادامه ی تحولات موسوم به انقلاب های رنگی بود که در کشورهای پیشین شوروی در حال رخ دادن بود. کنار زدن دولت های طرفدار روسیه در این جمهوری ها و روی کار آمدن حکومت های غرب گرا، مهمترین وجه مشخصه ی این تحولات برآورد می شد.
اتفاقی که چند ماه پیش در پی انتخابات ریاست جمهوری اوکراین به شکلی مسالمت آمیز رخ داد و سبب کنار رفتن رهبران انقلاب نارنجی شد، این بار در قرقیزستان و به شکلی خشونت بار رخ داد. عده ای که همچنان با ذهنیت جنگ سردی به تحلیل مسائل می پردازند، در پی دست پنهان مسکو در این وقایع هستند. عده ای دیگر نیز این وقایع را نشانه ای از ناکارآمدی دموکراسی به سبک غربی در این کشورها می دانند.
آنچه در قرقیزستان رخ داد، در درجه ی اول به بی اعتنایی دولت باقی یف به تعهدهای پنج سال پیش اشاره کرد. دولتی که بر علیه فساد حکومت آقایف، اتلاف منابع دولتی، محدود کردن آزادی های سیاسی، قدرت گرفتن رئیس جمهور در مقابل پارلمان و... قیام کرده و در یک کلام، وعده ی «حکمرانی خوب» به مردمش داده بود، به راه سلف خود رفته و همان شیوه را در پیش گرفت. در واقع نباید وقایع اخیر قرقیزستان را به عنوان دلزدگی مردم از دموکراسی، بلکه طلب دموکراسی واقعی در نظر گرفت. کما اینکه تجمع مردمی که ماه گذشته علیه وضع نابسامان اقتصادی و تصمیم دولت به افزایش قیمت خدمات عمومی شکل گرفت، هنگامی به شکل تظاهرات گسترده درآمد و در نهایت به خشونت کشیده شد، که دولت تصمیم به بستن مطبوعات، بازداشت فعالان سیاسی و محدود کردن فضای سیاسی کشور گرفت؛ یعنی مبارزه با نیازهای اولیه ی دموکراسی.
آنچه در تحلیل رخدادهای قرقیزستان باید مورد توجه باشد، نسبت فرد با ساختار حکومت در این کشور است. در کشوری که ساختارهای دموکراتیک در آن برپا نشده، شفافیت اقتصادی و سیاسی وجود ندارد، پارلمان در مقابل رئیس جمهور ضعیف است و از همه مهمتر، نهادهای مدنی وجود ندارد یا بسیار ناتوان هستند، فساد حکومت – هر کس در رأس آن باشد – امری دور از واقعیت نیست. فرهنگ دموکراتیک هنوز در این کشور رشد نیافته است. قوم گرایی، در قالب منازعه ی شمال و جنوب هنوز در این کشور باقی است. آقایف شمالی توسط ائتلافی از جنوبی ها از حکومت ساقط می شود. اینک جرقه ی شورش ها علیه باقی یف از شمال است. در مجموع، هرچند رقابت قدرت های بزرگ برای نفوذ بیشتر در کشورهای منطقه واقعیتی انکار ناپذیر است و این رقابت بر ساختار سیاسی این کشورها اثرگذار است، اما به نظر می رسد در تحلیل تحولات اخیر نباید نارسایی ها و مسائل داخلی را مورد غفلت قرار داد. به هر حال قرقیزستان همچنان راهی مبهم در پیش رو دارد